سنگینی زخمهای من

لذت تازیانه های تو

تولد دیگریست

تا اعماق نفهمیدن 

حتی شکافی عمیق

 بین خودخواهی و جنون

چه می خواهی ؟

خدایی را ؟

همه چیز از آن توست 

 زندگی ومرگ

اینگونه زخمها

با سپرهای آهنین

شکلی است ناهمگون

به صلیب میکشی

مثل آزادی

تا دروغهایت را عوام گونه باور کنم

حتی خیابان به خیابان میگردانی

در هیاهوی خیال

درخود فرو رفته ای 

هر دو میدانیم 

فردایی نیست

اتحاد ما جنسی است

که من عاشقانه تو را بدور انداخته ام 


درسرزمین خیال که باغی از وجود توست عاشقانه زیستن هم گناهی نابخشودنی است رنگ چشمهایت افقی است بیکران به تنهایی عشق را مجسم می سازد وسوسه ی زیستن خود ماهیتی است عبث وبیهوده بودن تو از جنس گل نیست در اضطراب وتردید به مرگ جاودانه ی دیگری شادمان شدن وشاید تولد دیگری دریادی از فروغ به انتظار نشستن وعشق را اینگونه پرستیدن زندگی دوباره می بخشد حتی نفسی تازه کردن این روزها خاطرم لبریز از شوق دیداریست که هرگز نخواهد رست
کجایی تو مرا می‌بینی می‌شنوی مرا به جا می‌آری منِ زیباترینْ منِ تنها موج رودخانه را چون کمانچه برمی‌گیرم می‌گذارم بگذرند روزها می‌گذارم بگذرند ابرها زورقها ملالْ نزدِ من مرده‌ست مرا تمام طنینهای کودکیْ گنجهای من با خنده در گلوست چشم‌اندازِ من سعادتی‌ست بس بزرگ و رخسار منْ جهانی روشن آن‌جا همه اشکهای سیاه می‌ریزند غار به غار می‌روند این‌جا نمی‌توان از دست رفت و رخسار من در آبی صافی‌ست می‌بینم می‌خواند از درختی تنها سبُکی می‌دهد به سنگریزه‌ها آینه‌دارِ
ا ی خزان ناخوش و دلپسند آنگاه که تندباد بر گلستان‌ها بوزد و برف بر باغستان‌ها ببارد هان بیچاره خزان تو جان خواهی سپرد در سپیدی و سرشاری برف و میوه‌های رسیده بمیر در اوج آسمان قرقی‌ها بال می‌گسترند بر فراز سر ناز پریزادان سبز گیسو و نو باوه‌هایی که هرگز دل نسپرده‌اند در کوره راه‌های دوردست گوزن‌ها نعره زدند و چه مایه دوست می دارم ای فصل چه مایه دوست می دارم هیاهوی تو را میوه‌های پادرختی بی آنکه دستی بچیندشان باد و بیشه‌ای که می‌گریند اشک‌هایشان جملگی در
میان امروزم و امروز بین تو و خویش کلمه‌ی پل با ورودش به ژرفای خویش نفوذ می‌کنی جهان به وصل می‌رسد و بسته می‌شود چون حلقه‌یی از کناره‌ی ساحل همیشه بدنی پهن می‌شود و من زیر قوس رنگین‌کمانی‌اش به خواب می‌روم.
دربندی پیوندی لبخندی سه گانه های بی ماهیت در طرازی ناهمگون که تعارض نمی آفریند گلگون جای سیلی دستهایت سپید تارهای شکننده موهایت سیاه درد عمیق زخمهایت این است اسفار کاتبان نانوشته درخواب ابدی دیروز

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

sbobet24h ♡بانووووو ی شرررررررقی♡ اجاره ویلا در شمال - توریسمان Monsters club closed نمونه سوالات استخدامی